معنی صندلی سنگی

لغت نامه دهخدا

صندلی

صندلی. [ص َ دَ] (اِخ) رجوع به صندلی غزنوی شود.

صندلی. [ص َ دَ] (اِ) سندلی. کرسی که در قدیم کفش پادشاهان بر آن می گذاشتند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ج 2 ص 1337). و در همین حاشیه از رشیدی آرد که ظاهراً معرب صندلی است - انتهی. نوعی از تخت کوچک که بهندی جوکی گویند. (غیاث اللغات). مرحوم بهار صندلی را جزء لغاتی شمرده است که از روس و اطریش و غیره داخل فارسی شده است. (سبک شناسی ج 1 ص 281). کرسی پشت دار که بر وی نشینند. زیرگاه: به کرمان آمد و بر پهلوی تخت سلطانی بر صندلی صدارت نشست. (سمط العلی ص 81). در آن حین از اسپ پیاده شده و بر صندلی نشسته، عراقیان را بر محاربه و دستبرد تحریص کرد. (حبیب السیر). || (ص نسبی، اِ) کفش فروش. (مهذب الاسماء). || نوعی جامه ظاهراً برنگ صندل یا از پارچه ٔ صندل:
جز بصندل خری نکوشیدی
جامه جز صندلی نپوشیدی.
نظامی.
زین همه جامه ٔ معنی که خدا داد بمن
صندلی و قتلی پیش کسی ننهادم.
نظام قاری (دیوان البسه چ استانبول ص 93).


سنگی

سنگی. [س َ] (ص نسبی) منسوب بسنگ. از سنگ: دروازه ٔ سنگی. حصار سنگی. سد سنگی: و دسته مبضع سبک باید چه اگر سنگی باشد بیش از آن فروشود که فصاد خواهد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).
وجودم بتنگ آمداز جور تنگی
چو یأجوج بگذشتم از سد سنگی.
سعدی.
|| عاقل. وزین. جسور. دلیر:
دو سنگی دو جنگی دو شاه زمین
یکی شاه خاور یکی شاه چین.
فردوسی.
بدو گفت رهام جنگی منم
هنرمند و بیدار و سنگی منم.
فردوسی.
همان نیز چون سام جنگی بود
دلیر و هشیوار و سنگی بود.
فردوسی.
نکیسا نام مردی بود جنگی
ندیمی خاص امیری سخت سنگی.
نظامی.
- چاپ سنگی، مقابل چاپ سربی و چاپ حروفی. قسمی چاپ که با برگردانیدن نوشته بر روی سنگی خاص بعمل آید. چاپ که بر سنگ کنند. (یادداشت بخط مؤلف).
|| مخفف سنگین. به معنی ثقیل. گران: خراج سنگی سردیهانهادند تا روستایی دیه بگذاشت و... (راحه الصدور راوندی).

سنگی. [س َ] (اِخ) تیره ای از طایفه ٔ سهونی ایل چهارلنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).


صندلی ساز

صندلی ساز. [ص َ دَ] (نف مرکب) صندلی سازنده. آنکه صندلی سازد. سازنده ٔ صندلی. رجوع به صندلی شود.


صندلی سازی

صندلی سازی. [ص َ دَ] (حامص مرکب) عمل صندلی ساز. شغل صندلی ساز. رجوع به صندلی ساز و صندلی شود.

تعبیر خواب

صندلی

در خواب های ما صندلی اشاره به چیزهای متفاوتی می تواند باشد. اگر زنی در خواب صندلی ببیند و صندلی داشته باشد و ببیند که روی یک صندلی محکم و شیک و قشنگ نشسته از شوهر و زندگی خانوادگی خویش راضی است و با همسرش روابط بسیار خوبی دارد که جای نگرانی نیست. اگر مردی ببیند روی چنین صندلی نشسته از شغل و کار و حرفه خویش خشنود است و خودش فکر می کند حرفه اش مطمئن و آینده اش تامین می باشد خواب او نیز این امید را می دهد. اگر در خواب ببینید که روی صندلی بسیار بزرگی نشسته اید که از هیکل و قد و قواره شما بزرگتر است به نا حق چیزی را تصاحب می کنید که به شما تعلق ندارد یا به مقامی می رسید که صلاحیت تصدی آن را فاقد هستید یا دست به کاری بزرگ می زنید که توانائی انجام آن را ندارید. حال اگر دیدید صندلی زیر پایتان کوچک یا شکسته و لرزان است موقعیت شغلی خوبی ندارید و از آینده خود بیمناک می شوید و در شغل و حرفه خویش دچار تزلزل می گردید.اگر همسرتان را دیدید که صندلی ها را پاک می کند یا صندلی هائی خریده و به خانه آورده برای شما خدمتی دل نشین انجام می دهد. اگر در خواب دیدید که صندلی را زدید و شکستید زیان بزرگی متحمل می شوید اگر دیدید در اتاقی فقط شما روی صندلی نشسته اید در آینده دچار کبر و غرور و خود خواهی می شوید و اگر دیدید همه نشسته اند و شما ایستاده اید تحقیر می شوید و مورد اهانت قرار می گیرد.


-

فرهنگ معین

صندلی

(صَ دَ) (اِمر.) سندلی، وسیله ای که روی آن می نشینند.، ~ الکتریکی نوعی صندلی فلزی که از آن جریان برق عبور داده و برای اعدام به کار می برند.، ~ چرخ دار نوعی صندلی دارای چرخ برای افراد معمول و بیمارانی که قادر به حرکت نیستند، ویلچر.

فرهنگ فارسی هوشیار

سنگی

(صفت) منسوبه به سنگ ساخته از سنگ دیوار سنگی کاروانسرای سنگی، با وقار سنگین.

فرهنگ عمید

سنگی

ساخته‌شده از سنگ،
[قدیمی، مجاز] گران و ثقیل: اسیر بند شکم را دو شب نگیرد خواب / شبی ز معدۀ سنگی شبی ز دلتنگی (سعدی: ۱۷۸)،

واژه پیشنهادی

صندلی روستیک

صندلی چوبی

فارسی به ایتالیایی

فارسی به عربی

صندلی

کرسی، کشک، مقعد

معادل ابجد

صندلی سنگی

324

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری